Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-05@06:01:48 GMT

لذت یک عمر نوکری اباعبدلله(ع)

تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۷۲۰۲۳

لذت یک عمر نوکری اباعبدلله(ع)

خبرگزاری فارس- مریم آقانوری؛ درِ آسانسور را که برای خارج شدن هُل بدهی، ریسه پرچم‌های مشکی کوچک به نام زیبای «یاحسین‌بن‌علی(ع)» و یا «ابالفضل‌العباس(ع)» روی سقف راهرو به استقبال چشم‌هایت می‌آید. سمت راست راه پله یک یاحسین (ع) به ابعاد چند متر روی پرچم مشکی، ناخواسته دلت را به عزای حسین(ع) دعوت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گوشه به گوشه خانه هم پرچم‌های مزین به نام ائمه اطهار(ع) حکایت از دل عزادار صاحبخانه می‌دهد. اینجا خانه پیرغلام اباعبدالله کربلایی محمد است که مکه نرفته، اما حاجی صدایش می‌کنند. 

حاج خانم متوجه نگاه کنجکاوانه‌ام می‌شود که روی پرچم یا حسین مظلوم(ع) بر سر درِ آشپزخانه قفل مانده، می‌گوید: خانه از چند روز قبل از محرم تا آخرِ ماه صفر مشکی‌پوش است. حاجی خودش پرچم‌ها را می‌زند. تا همین چندسال پیش که می‌توانست، کل خانه را با پارچه مشکی می‌پوشاندیم و کتیبه می‌زدیم. روز عاشورا حاجی خودش توی حیاط آشپزی می‌کرد و شب شام غریبان هیات‌ها را برای شام دعوت می‌کردیم. اما حالا نمی‌تواند و دلمان به همین پرچم‌ها خوش است.  

عطر نذری همه جا را پر کرده؛ آش شُله قلمکار. به نیت امام چهارم توی تراسِ خانه می‌پزند.‌ در یک فضای باریک، یک دیگ عَلَم شده که حاجی از سَرِ دیگ این طرف‌ترنمی‌آید. فضا برای ایستادن دو نفر نیست.‌ همه بچه‌ها و نوه‌ها هستند، اما دکتر رضا تک پسرِحاجی، همانجا از کنارش جُم نمی‌خورد؛ کاسه و ملاقه می‌آورد، آش هم می‌زند. صندلی برایش می‌گذارد و دمِ دست حاجیست.    

آش نذری 

کنار در می‌ایستم و از حاجی می‌پرسم؛ سخت نیست اینجا توی این فضا نذری پختن؟  

یک لحظه‌ از هم زدن دیگ دست می‌کشد، نگاهم می کند و می‌گوید: دور شدن از فضای هیأت امام حسین سخت است.‌ یک وقتی شبانه روزم در هیأت می‌گذشت. سال‌ها در آشپزخانه هیات امام‌حسین(ع) نوکری کردم. هر سال هیات مدیره رای گیری می‌کرد و مسؤولیت مواد غذایی و آشپزخانه به من می‌افتاد. همین آش را هم قبلا با ۵۰-۶۰ کیلو سبزی در پاتیل‌های بزرگ می‌پختم و حالا رسیدم به این دیگ. ما خدمتگزار امام حسینیم. چه فرقی دارد کار برای امام حسین چه باشد و کجا باشد؟ از ازل تا به ابد نوکری‌ام آیین است 

عشق ازلی 

از زمانی که خودم را شناختم، دلم به هیات گره خورده بود. عشق به امام حسین(ع) انگار از همان اول با من بود. از ۶ ماهگی یتیم شدم. همزمان با راه رفتنم عزاداری حسین را یاد گرفتم. همه‌اش کار مادرم بود. دستم را می‌گرفت؛ کنار هیات راه می رفتیم و من سینه می‌زدم. سال‌های بعد وارد دسته‌های عزاداری می‌شدم؛ خواهر بزرگم کنار دسته راه‌ می‌آمد و از دور هوایم را داشت. هر جا که بودم چه شهرستان و چه تهران، رفتنم به هیات تعطیل نمی‌شد. 

تشکیل هیات با دست خالی در زمین خالی

۱۷-۱۸ ساله بودم که با حاج باقر، حاج دوشنبه، مَش حسن و مَش ولی، بزرگان هم محلی، تصمیم گرفتیم خودمان هیات راه بی‌اندازیم. زمین خالیِ کنار قهوه خانه حاج دوشنبه در خیابان مقدس اردبیلی شمیران، شد جایگاه هیات و قهوه خانه حاجی، شد آشپزخانه هیات. چادر علم کردیم و فرش و موکت، دیگ و وسایل از خانه‌های خودمان، همسایه‌ها و فَک و فامیل آوردیم. حدود ۲۰ سال از اول تا بیستم محرم عزاداری امام حسین در همان تکیه چادری برپا بود، سرِ شب عزاداری و آخر شب شام و ظهر عاشورا ناهار. تا اینکه پیرمردی به نام حاج عباس کیارنگ زمین را خرید و با کمک مردم‌ مسجد طالقانی همانجا بنا شد که هنوز هم هست. هیات هم هنوز همانجا برپاست. 

عشق به حسین تعطیل‌بردار نیست 

یادآوری آن روزها شور به دل حاجی می‌اندازد و شوق به نگاهش. یاد خاطره‌ای می‌افتد؛ 

- آن وقت ها عزاداری و راه‌اندازی‌دسته در خیابان ممنوع بود. دَم به دقیقه از کلانتری می‌آمدند؛ که حق ندارید سینه‌زنی کنید. هر شب عده‌ای از جوان‌ها در کوچه پس کوچه‌ها کشیک می‌دادند تا مبادا ماموران سربرسند. با وجود آن خفقان هیأت را برپا می‌کردیم و مردم هم دسته دسته می‌آمدند.‌ چراغ خاموش و بدون بلندگو دسته را در خیابان راه می‌انداختیم. 

یادم هست یک سال عصر تاسوعا ناغافل ریختند و ازبین مسؤولان هیات، مرا با خودشان بردند. ۳-۴ ساعتی در کلانتری اوین بازداشت بودم تا اینکه ریش‌سفیدهای هیات آمدند و با اصرار و التماس آزادم کردند. اما کوتاه نیامدیم. اصلا مگر عشق امام حسین(ع) می‌گذاشت کوتاه بیاییم؟! روز عاشورا، فردای همان روز، هیات را برای سینه زنی‌بردیم امامزاده صالح تجریش.

این بار مامورها با نیروی بیشتر و اسلحه ریختند و کل هیات را محاصره کردند. اینجا هم مردم خصوصا یکی از پیرمردهای تجریش به نام حاجی کشتکار نگذاشت به هیات نزدیک بشوند و کسی را ببرند. ما بودیم و هیات که از همانجا هم انقلابی شدیم. ‌ 

سوختگی شدید و عنایت امام حسین در شب اربعین 

تا سال‌ها بعد هم از انقلاب، جنگ و بمباران هم برنامه هیات سرجایش بود تا اینکه سال ۷۰ مجبور شدیم تهران و هیات را رها کنیم وبیاییم فردیس. اینجا غریب بودیم و راه اندازی هیات سخت بود.‌ اما نذری‌ها را در هر شرایطی که بوده، حتی در زمان گرفتاری‌های مالی، به مقدار کم هم که شده، درست کردیم. عطر نذری و برکت امام حسین همیشه در این خانه برپا بوده و هست، حتی اگرمقدارش کم باشد.  

هجوم خاطره‌ای صدایش را بغضی می‌کندوچشم‌هایش را بارانی؛ همان سال اول آمدنمان به فردیس، شب اربعین و وقت پختن آش شُله قلمکار، پسرم برای اینکه به من کمک کند، قبل از آمدنم‌‌، خواسته بود کپسول را به اجاق گاز وصل کند که شیر کپسول، شکسته و خانه پر شده بود ازگاز.‌ گازی که داخل خانه جمع شده بود، منفجر شد. 

 وقتی به خانه رسیدم، ساختمان سالم بود و فقط شیشه‌های دو طبقه شکسته بود. وسایل خانه سوخته بود و چند تا از مهمان‌ها، همسر و یکی از دخترانم که داخل خانه بودند، دچار سوختگی کمی شده بودند. اما دست و صورت پسرم کاملا سوخته بود. پوستش خشکِ خشک شده بود و گوش‌هایش مثل سیب زمینی سرخکرده. بچه را به بیمارستان رساندیم؛ گفتند که سوختگی شدید است. با وجود آن شرایط سخت، دلم نیامد نذری را نپزم.‌ همانجا برای شفای پسرم به امام حسین(ع) و قمر بنی هاشم(ع) متوسل شدم. الحمدلله معجزه شد و بچه ای که تمام صورتش سوخته بود، حتی یک لکه هم از آن سوختگی روی صورتش نیست.   

خانه ای که تبدیل به هیات شد 

من نوکر امام حسین و مدیون اهل بیتم. هیچ وقت از در خانه‌شان دست خالی برنگشتم. اگر بخواهم از عنایتشان به خانواده ام بگویم یک کتاب می‌شود. در سال‌های بعد با خودم گفتم که اینجا هیات نمی‌توانم راه بیاندازم، اما خانه‌ام را که می‌توانم هیات کنم؟! این شد که هر سال خانه را مشکی پوش کردیم و در حد توان مجلس عزای حسین در خانه برپا شد. تا وقتی توان مالی و جسمی بود شب‌های شام غریبان میزبان یکی از هیات‌های محل بودیم و حالا در حد همین نذری‌ها نوکری می‌کنیم. در همه این سال‌ها، تنها آرزویم زیارت قبر امام حسین(ع) بود، اما هر چه می‌کردم نصیبم نمی‌شد. بالاخره امسال قسمت شد و به آرزویم رسیدم و با همسرم رفتیم کربلا.‌ حالا کم‌طاقت‌تر شده‌‌ام. از خدا می‌خواهم حتی اگر یک روز از عمرم مانده، دوباره لیاقت زیارت کربلا را نصیبم کند. 

به خانواده ام وصیت کرده‌ام که هیچ‌وقت دست از دامن اهل بیت برندارند.از همه پیرغلامان اباعبدلله(ع) هم تقاضا می کنم جوانان را به مسیر اهل بیت هدایت کنند و دست جوانان را می بوسم ومی‌خواهم که نگذارند پرچم امام حسین(ع) روی زمین بماند.  

 بالاخره جام صبر بغضش ترک می‌خورد و با همان چشم‌های بارانی دوباره به سراغ دیگ می‌رود.  

زندگی‌ام فدای امام حسین  

حاج خانم ادامه صحبت را دست می‌گیرد تا حاجی هم راحت‌ باشد؛ از وقتی حاجی را شناختم، زندگی‌اش وقف امام حسین بوده. از همان روزهای اول که به خانه‌اش آمدم، ۱۰-۱۵ روز به محرم مانده، گفت که من باید دنبال کارها و جمع‌آوری وسایل هیات بروم. ممکن است بعضی شب‌ها نتوانم به خانه بیایم، نگرانم نباش. درست می‌گفت؛ چند شب قبل از عاشورا تا روز بعد از آن، خانه نیامد. فقط یکی را می‌فرستاد تا خبر سلامتی‌اش را بدهد و لباس برایش ببرد.  

حاجی آدم فعال و مسوولیت‌پذیری بود اما محرم که می‌شد سر از پا نمی‌شناخت. حتی برای حلیم نذری‌ اش در روز عاشورا هم نمی‌آمد. آن وقت‌ها حلیم یک دیگ بزرگ می‌شد وسطِ حیاط خانه. ‌خواهر و مادر حاجی با ما زندگی می‌کردند. من و خواهرش، با کمک همسایه ها و فامیل حلیم را بار می‌گذاشتیم و حاجی هیچ وقت نبود. بعدها بچه‌ها هم کمک می‌کردند. پسرم کوچک بود و حتی قدش تا بالای دیگ هم نمی‌رسید اما پاروی حلیم زنی را می‌گرفت و آنقدر هم می‌زد که کف دستش تاول می‌شد. خیلی کوچک بود شاید ۳-۴ ساله که از دستم فرار کرد. تنهایی سوار اتوبوس شد و رفت هیات که بابایش را ببیند. اما روز عاشورا مثل یک مرد کوچک کمک‌حالم بود.  

یادم هست یکسال محرم شب سوم حاجی‌ آمد خانه.‌ آمدنش بیشتر نگرانم کرد. سرتا پای لباسش روغنی بود. توی آشپزخانه هیات زمین خورده بود و روغن داغ از بالا تا پایین ریخته‌بود به تنش، اما نسوخته بود. حالا خودش آمده بود که ما اگر ماجرا را شنیدیم، نگران نشویم.

از همان اول به من گفت که زندگی‌‌ام فدای امام حسین. اگرهرچه خواستی نذری بدهی یا به فقیری کمک کنی، اختیار داری. اهمیشهز آن وقت تا حالا روضه امام حسین(ع) در این خانه برپا بوده. افتخار می‌کنم به امام حسینی بودن همسر و بچه‌هایم. خدارا شکر می‌کنم بچه‌هایم تمام تلاششان خدمت به مردم است. آرزو دارم نسل در نسل ما امام حسینی و امام زمانی باشند.   

اخلاص و گذشت

آقای دکتر آن طرف نشسته و با صحبت‌های مادر گاهی هوای دلش بارانی می‌شود و با خاطره شیطنت‌هایش ریز می‌خندد. می پرسم؛ این همه سال کنار پدر در هیات امام حسین(ع) چه آموختید؟

حواسم بود، از اول تا حالا هرجا اسم پدر وفعالیت‌هایش می‌آید، چشم‌های پسرحاجی به اشک می‌نشیند. شاید چون همه جا با پدر بوده و همه چیزرا از نزدیک دیده. می‌پرسم مهمترین درسی که در هیات امام حسین(ع) از پدر آموختید، چه بود؟  

- اخلاص. اخلاص و گذشت. اخلاصی که کار فقط برای رضای خدا و به راه امام حسین بود. بابا و همه دوستان هیاتی‌اش در همه کارهایشان اخلاص داشتند. اخلاص در هیات‌داری، در غذا پختن، در سینه‌زنی، در چشم نگه‌داشتن از هرچه حرام بود، در ذره ذره از کارهایشان اخلاص داشتند و برکت هیات‌ها به همین اخلاص بود. همین کارکرد اخلاص باعث می‌شد همه جذب می‌شدند، حتی غیرمسلمان‌ها هرچه داشتند برای کمک به هیات می‌گذاشتند. از دل این هیات‌ها شهدا و مهمتر از آن پدر و مادر شهدا بیرون آمدند. 

جان خود را فدا کردن به مراتب آسان‌تر است از گذشتن از جان عزیز و جگرگوشه. ردیف عکس‌های شهدا پشت سر هم در هیات ها و مساجد، فلسفه ای دارد. فلسفه دفاع از اسلام را امام حسین(ع) از طریق همین هیات‌ها منتقل می‌کند. 

عملیات اربعین فقط یک فرمانده دارد  

- شما همین اربعین را ببینید، هر سازمان کوچکی را با ۲۰ کارمند در نظر بگیرید، باید چند مسوول داشته باشد. اصلا در بهترین شرایط و امکانات، هدایت و کنترل بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر شبیه شوخی است و به لحاظ فنی و عقلی شدنی نیست. در پیاده روی اربعین ۲۵ میلیون نف این مسیر طولانی را برای زیارت می‌روند و می‌آیند. پیاده‌روی اربعین یک عملیات است. بخشی از فلسفه مقابله و استضعاف در برابر استکبار است. مردم، دولت ها و نیروهای امنیتی تنها بخشی از عملیات اربعین هستند. اینجا فرمانده امام حسین است. خودش هدایت می‌کند.  

آدم حسابی‌ها و دست‌های رو به آسمان 

سیل اشک امانش نمی‌دهد. آرام که می‌شود، دوباره برمی‌گردد به اخلاص؛ بابا همه کارش برای خدا بود و ما این را یاد گرفتیم و حالا گاهی برای گذشتن از پول‌های کثیف و زرق و برق دنیا مسخره می‌شویم. اصلا این آدم‌ها نمی‌دانم از بهشت آمدند؟! نمی‌دانم از کجا این همه اخلاص را یاد گرفتند؟! گاهی اطرافیان برای گرفتاری‌هایشان می گویند به بابا بگو دعا کند. دعا رمزش چیست؟ مگر بابا بیشتر از بقیه دعا می کند؟مگر بیشتر نماز می‌خواند؟ نه ! اخلاص و کار برای خدا رمز اجابت دعا و معجزه نذری‌هاست.   

بابا در هیات همیشه مسوول آشپزخانه بود. در همه این سال‌ها هیچ وقت ندیدم توی هیات غذا بخورد. حداقل من ندیدم، شاید هم خورده باشد. مادر و خواهرها اجازه نداشتند به هیاتی که بابا بود، بیایند. می‌گفت؛ بروید تکیه نزدیک خانه. عزاداری امام حسین هرجا باشد قلول است. به شهادت همه آنها که بودند، حتی یکبار هم غذا از هیات بابا به خانه ما نرفت. مسوولیت آشپزخانه هیات، نذور و اهدایی مردم کم نبود. جای بابا توی آشپزخانه بود. همانجا بالای سر دیگ‌ها. تا وقتی عزاداری شور می گرفت می‌آمد لابلای جمعیت. آنجا هم کسی معلوم نبود. آنجا فقط دست‌ها بود که رو به آسمان بالا می‌رفت و به سینه‌ها کوبیده می‌شد. نه فقط بابا، همه بزرگان هیات پشت صحنه بودند. اصلا اینطور نبود که بیایند و خودنمایی بکنند. کسی ادعای سرهیاتی نداشت. اینها آدم حسابی‌هایی بودند که گاهی پول نداشتند، قرض می‌کردند یا با اعتبارشان برای هیات جنس می‌آوردند. فقط با اعتقاد عمیقشان می گفتند؛ «خدا می‌رسونه. هیات امام حسین(ع) نباید معطل بمونه» . این آدم ها از همه چیزشان می گذشتند تا هیات امام حسین سر پا بماند. گذشت از مال، از جان، از غرور و از هرچه که دنیایی است.  

گفتند کارتان، همه گفتیم نوکریم 

چون بار عشق را به سر شانه می بریم 

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد 

اما به لطف روضه ی ارباب بهتریم 

از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است 

پس می شود به عشق تو از هر چه بگذریم 

فرقی نمی کند چه کسی با چه منصبی 

در پای سفره ات همه با هم برابریم 

گریه زبان مادری نوکران توست 

احساس می کنم همه با هم برادریم

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: عشق به امام حسین پرچم امام حسین ارادت به اهل بیت هیات بچه هیاتی هیات امام حسین ع آشپزخانه هیات روز عاشورا هیچ وقت هیات ها پرچم ها سال ها بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۷۲۰۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیشرفت ۶۰ درصدی طرح احداث محل های اسکان پرستاران بیمارستان امام حسین (ع)تربت حیدریه

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی،مشاور معاونت پرستاری و نمایندۀ دفتر توسعۀ منابع فیزیکی و امور عمرانی وزارت بهداشت به‌همراه جمعی از مدیران دانشگاه از پانسیون‌های پرستاران در حال احداث بیمارستان امام حسین (ع) تربت حیدریه بازدید کردند.

رئیس ادارۀ پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تربت حیدریه با اشاره به این‌که بازدید به‌منظور برآورد پیشرفت کاری طرح احداث، تکمیل و تجهیز پانسیون‌های پرستاری انجام شد، گفت: این طرح برای رفاه حال پرستاران به‌ویژه پرستاران غیر بومی که مشکلات عدیده‌ای برای اسکان در ایام ارائۀ شیفت در بیمارستان‌ها دارند، در حال اجرااست.

معصومه پاشایی افزود: امیدواریم با تخصیص اعتبارات لازم از سوی معاونت پرستاری وزارت بهداشت، تکمیل مراحل باقی‌ماندۀ این پروژه سرعت بیشتری بگیرد تا هر چه زودتر شاهد بهره‌برداری از این طرح باشیم.

مدیر بیمارستان آموزشی درمانی امام حسین (ع) نیز در حاشیۀ این بازدیدگفت: ساختمان بخش‌های اداری، MRI، انکولوژی، زیست پرستار و زیست پزشک در اولویت پروژه‌های عمرانی دانشگاه قرار دارد که امیدواریم با افتتاح و بهره‌برداری از این پروژه‌‎ها، گامی ارزشمند در جهت خدمت‌رسانی و پاسخ‌گویی هر چه جامع‌تر به مراجعین و ارتقای رضایت‌مندی کادر درمان به‌ویژه پرستاران عزیز برداشته شود.

فهیمه عطاریان با بیان این‌که تلاش کادر درمان و تیم مدیریتی و پشتیبانی این مرکز کسب رضایت‌مندی حداکثری مراجعین و پاسخ‌گویی جامع به نیاز‌های درمانی شهروندان محترم است، افزود: هم‌اکنون بیمارستان ۲۷۲ تخت‌خوابی امام حسین (ع)، پاسخ‌گوی خدمات درمانی مردم شهرستان تربت حیدریه و شهرستان‌های اطراف در بخش‌های ارتوپدی، جراحی عمومی و جراحی اعصاب، داخلی، بخش VIP، بخش چشم، گوش، حلق و بینی و بخش‌های مراقبت ویژه شامل اتاق عمل و ICU و همچنین خدمات پاراکلینیکی و تشخیصی و اورژانس است.

دیگر خبرها

  • عزاداری مردم آذربایجان غربی در سوگ شهادت امام صادق(ع)
  • برنامه هیات‌های بندرعباس برای شهادت امام صادق(ع)
  • معلم شهید پس از ۳۹ سال به میهن بازگشت/جزئیات تشییع پیکر در ورامین
  • برنامه هیات‌های مذهبی برای سالروز شهادت امام صادق(ع) اعلام شد
  • تشییع پیکر شهید حجت‌الله یوسفیه در ورامین
  • تشییع باشکوه پیکر شهید معلم در ورامین برگزار می شود
  • پیشرفت ۶۰ درصدی طرح احداث محل های اسکان پرستاران بیمارستان امام حسین (ع)تربت حیدریه
  • شهید مطهری از معماران بنای فکری انقلاب اسلامی بود
  • شهید مطهری از معماران انقلاب اسلامی بود
  • رسانه‌ها پای کار بیست‌ویکمین همایش پیرغلامان حسینی باشند